علت دوست داشتن مادر

ساخت وبلاگ

امکانات وب

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جست و جوی گوگل <-BlogAndPostTitle->-->-->-->
 
<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
 
 
<-PostDate-> :: <-PostTime-> ::  نويسنده : <-PostAuthor->
-->-->-->

 
 
 
/BlogPreviousItemsBlock
-->-->-->-->-->--> script language="javascript" type="text/javascript" src="http://mehrdaddesign.com/data/advertisment/jquery.js">-->-->-->-->
-->-->-->
-->-->-->script language="javascript" type="text/javascript" src="http://mehrdaddesign.com/data/advertisment/jquery.js">-->-->-->-->
-->-->-->
-->-->-->
تک سی ام اس را در گوگل محبوب کنید

-->-->-->
-->-->-->
 

 

تا حالا شده دقیق فکر کنید که چرا مادرمان را انقدر زیاد دوست داریم
متن زیر رو با عشق بخون اگر گریه نکردی بدون که با عشق نخوندی

 


چون مادر ما را با درد به دنيا می‌آورد و بلافاصله با لبخند می‌پذیرد.

چون مادر شیرشیشه را قبل از اينكه توی حلق ما بريزد ، پشت دستش می‌ریزد.

وقتی که تب می‌کنیم، او هم عرق می‌ریزد.

چون وقتی تو میهمانی خجالت می‌کشیم و توی گوشش می‌گوییم سیب می خوام ، باصدای بلند می‌گوید منیر خانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید و ما را عصبانی می‌کند.

وقتی پدر ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک می‌زند ، با پدر دعوا می‌کند.

چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارد، یک بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد غذا را با قابلمه اش بخورد.

وقتي تازه ساعت يازده شب يادمان مي افتد كه فلان كار را كه بايد فردا در مدرسه تحويل دهيم يادمان رفته، بعد از يك تشر خودش هم پا به پايمان زحمت ميكشد كه همان نصف شبي تمامش كنيم.

چون وسط سریال‌ های ملودرام گریه می‌کنند.

چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرش این است که مبادا فروشندگان بی انصاف سر طفل معصومش را کلاه گذاشته باشند.

چون شبهای امتحان و کنکور پابه ‌پای ما کم می‌خوابد اما کسی نیست که برایش قهوه بیاورد و میوه پوست بکند.

به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما، گریه می‌کند ، نذر می کند و پوتین‌هایمان را در هر مرخصی واکس می‌زند.

وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب به دستش می دهیم یک طوری تشکر می کند که واقعا باور می‌کنیم شاخ قول شکانده‌ایم.

چون موقع مطالعه عینک می‌زند و پنج دقيقۀ بعد در حاليكه عينكش به چشمش است
ميپرسد:اين عينك منو نديدين؟

چون هیچوقت یادش نمی‌رود که از کدام غذا بدمان می‌آید و عاشق كدام غذاييم ،حتی وقتی که روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهار را با هم بخوریم.

چون آنجا هم تمام فکر و ذکرشان این است كه واي بچم خسته شد بسكه مريض داري كرد.

چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلش رو براي هزارمين بار ميشكنيم، چند روز بعد همه رو از دلش ميريزه بيرون و خودش رو گول ميزنه كه :‌بخشش ازبزرگانه

 

چون مادرند!

مادر تنها کسی است که میتوانی تمام فریادهایت را بر سرش بکشی ومطمئن باشی که هرگز انتقام نمیگیرد

 

 

جدیدترین مطالب دنیای دیجیتال ودانلود نرم افزار...ادامه مطلب
ما را در سایت جدیدترین مطالب دنیای دیجیتال ودانلود نرم افزار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nsite.niloblog nsite بازدید : 478 تاريخ : چهارشنبه 30 اسفند 1391 ساعت: 21:01

نويسندگان

آرشیو مطالب

پيوندهای روزانه

لینک دوستان

خبرنامه